رهاسادات  رهاسادات ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
رونیا ساداترونیا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

نفس های مامان و بابا رها و رونیا

دختر شجاع مامانی

سلام به همه دوستان عزیز  اگه یادتون باشه بهتون گفتم رها رو می خوام ببرم دندانپزشکی ، بلاخره روز پنج شنبه با خاله جون فاطی اش رفتیم ، من که یکم دلهره داشتم ولی خودش خوشحال از اینکه داره میره تو اتاق بازی و... وقتی نوبت ما شد خیلی راحت روی صندلی نشست و دکتر آمپول زد و کار خودش رو آروم آروم انجام داد، من که خیلی تعجب کرده بودم از این همه شجاعت دختر کوچولوی خودم ، آخر سر هم یک پازل بهش داد ، وقتی از اتاق بیرون آمدیم خاله جونش با تعجب به من گفت تمام شد ، هیچ صدایی نیامد و... بعد همانطور که بهش قول داده بودم یک دسر ( دنت کاکائویی به قول خودش ، سیاه ) براش خریدم  امروز هم قراره دوباره ببرمش ایشاءالله مثل دفعه قبل اذیت نشه ، قول د...
25 آذر 1393

دندانپزشکی

سلام به همگی امروز پنج شنبه 93/10/20 رها جون نوبت دندانپزشکی داره آخه متاسفانه دکتر گفته چند تا پوسیدگی داره و باید درست بشه ، نمی دونم موقع آمپول زدن چه عکس العملی نشون بده ، نگرانم ، امیدوارم زیاد اذیت نشه و همکاری کنه ، آخه دخملک من هنوز خیلی کوچیکه و هنوز نمی دونه این کارها به نفع خودشه ،  عزیز من می دونم دردت میاد ولی با صبر و تحملی که در تو می بینم مطمئن هستم همکاری می کنی   
20 آذر 1393

باز هم تولد 3 سالگی رها جون

سلام به همه دوستان الخصوص رها جون خود خود خودم  بلاخره روز پنج شنبه 93/8/29 فرا رسید و همانطور که قولشو به دخمل گلم داده بودم ، یه تولد کوچلو براش برپا کردیم ، همه بودن خاله جونها ، دایی جونها و.... کلی کادوئی جمع کرد ، وقتی کادوئیها را باز می کرد ذوق زده شده بود و همه رو تو بغلش جمع کرده بود ،  عکس روی کیک باب اسفنجی سفارش داده بودم ، اما وقتی بابای رها  کیک رو آورد ، حواسش نبود .... و روی کیک خراب شد ، یکم حالمون گرفته شد ولی خوب اتفاقه دیگه بعضی اوقات آن چیزی که دلت نمی خواد اتفاق می افته ،  راستی شام هم بر خلاف همه تولدها ، آبگوشت بزباش درست کرده بودم ، اولین بارم بود ولی خیلی خوب شده بود  خلاصه جای همه...
2 آذر 1393
1